اجرای این نمایشها نهتنها در ایران، بلکه در خارج ازکشور هم با استقبال مخاطبان روبهرو شده. مهمترین جنبه کار، استفاده از ترکیب عروسک و اپرا است؛ یک ترکیب عجیب، ولی تأثیرگذار. تأثیر آن را میتوان از تشویق تماشاگران در پایان اجرا دریافت.
اینجاسالن فردوسی است که مخصوص نمایش عروسک نخی ساخته و تجهیز شده است. نور به تدریج کم میشود و صندلیهای قرمز و دیوارهای سیاه در تاریکی فرو میروند. نمایش شروع میشود و ناگهان از عمق تاریکی، صدای ترسناکی میآید. وقتی پرده کنار میرود، صحنه حمله مغولان، کشت و کشتار و فریادهای مردم را در نور قرمز میبینیم.
داستان مولوی از جوانی او آغاز میشود و در ادامه به آشناییاش با شمس میرسد. گفتوگوها از آواز سنتی ایرانی تشکیل شده است و موسیقی و تغییر صحنهآرایی، پردهها را از هم جدا میکند. صحنه پایانی سماع درویشان است. کمی قبل از اینکه نمایش تمام شود، کرکره بالای صحنه باز میشود و میتوان عروسکگردانها را در حال کار دید. ایجاد حرکات ظریف عروسکها مثل لرزیدن کف دستها بدون اینکه بقیه اندامهای عروسک تکان بخورد، مهارتی است که تنها پس از تمرین بسیار زیاد حاصل میشود. تشویقها از همینجا آغاز میشود و تا روشن شدن سالن ادامه پیدا میکند.
بعد از نمایش، فرصت کوتاهی فراهم میشود تا با بهروز غریبپور صحبت کنیم. سؤال اول درباره دلیل انتخاب عروسک نخی برای این نمایشهاست. غریبپور میگوید: «برخلاف تصور، ثابت شده که عروسک نخی فقط برای موضوعهای سطحی و سرگرمکننده نیست. اگر تسلط و تواناییِ کافی باشد، میشود این روش را تبدیل به وسیلهای برای انتقال پیام کرد. بنابراین اگر یک اثر عروسکی را میبینید که سطحی بهنظر میآید بهدلایلی مانند متن یا اجراست. همین نگاه مرا وادار کرد این روش را انتخاب کنم. اپراهای عروسکی «رستم و سهراب»، «مکبث» و «عاشورا» موفق شدند مخاطب را جلب کنند، حالا هم «مولوی» و در آینده «حافظ» را خواهیم داشت.»
در اجرای خارج ازکشور «عاشورا»، با این که مخاطبان با زبان اجرا و موضوع آن آشنا نبودهاند، تحتتأثیر آن قرار گرفتهاند. کارگردان میگوید: «برای خود من عجیب نبود که تماشاگران خارجی از کار استقبال کنند، چون اعتقاد دارم که با یک زبان بینالمللی کار میکنم. الان هم برای اجرا در بزرگترین جشنواره امریکای لاتین در سال 2012 که در کلمبیا برگزار میشود، برنامهریزی میکنیم.»
حالا به موضوع اصلی میرسیم. نوجوانهایی که مجذوب تئاتر عروسکی شدهاند باید از کجا شروع کنند؟ غریبپور میگوید: «باید از روی اصول آموزشی شروع کرد. کتابهایی هست مثل «نمایش عروسکی گامبهگام» که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ کرده. گروه خودمان هم ممکن است بهتدریج کلاسهای آموزشی برگزار کند. مهم قرارگرفتن در فضای تئاتر عروسکی است. الان در گروهمان چند تا از فرزندان اعضا هستند که میتوانند مثل منتقدهای مجرب یک اثر عروسکی را نقد کنند و اشکالهای کار را هم بگویند.» و اضافه میکند که: «گروهمان الان جوان هستند و میانگین سنیشان تقریباً 22 سال است. وقتی کار را شروع کردند، نوجوان بودند. من همیشه میگویم اولین وظیفه ما تربیت مخاطب است، دوم ترویج این هنر، سوم فراهم کردن شرایط آموزش؛ آموزشی دقیق و سخت تا با ضربات چکش از درون مرمر یک اثر هنری در بیاید.» چند نفری منتظر گفتوگو با غریب پور هستند. پس آخرین سؤال را طرح میکنم. اولین نمایشتان را در چه سنی کارگردانی کردید؟ او جواب می دهد: «14سالگی، نمایش «آرش» در سنندج.»
گروه عروسکی آران که این نمایشها را اجرا میکند ششسال قبل با طراحی و ساخت عروسکهای نخی و جا انداختن اپرای عروسکی باعث شد این زبان هنری از شکل سابق خود به عنوان یک سرگرمی کودکانه در بیاید. اگر شما هم هنوز فکر میکنید عروسکهای نخی فقط به درد سرگرم کردن بچهها میخورد، یکی از این نمایشها را ببینید.